خيلي وقت بود چيزی نذاشته بودم! تصميم بر اينه که يه خورده براتون خداوندی کنم! درسته! خداوندی! در مورد هزار يک روش برای Game Master بودن يه مقدار صحبت دارم. اول از همه يادآوری مي کنم که قراره چند ساعتي رو دور هم بگذرونين و خوش باشين! پس لطفا جنگ و دعوا رو کنار بذارين. از طرف ديگه هم باز يادآوری مي کنم که خالق اين بازی، آقای Gary Gygax گفته که تاس ها فقط برای سر و صدا پشت اسکرين هستن! پس قوانين رو هم کنار ميذاريم. نه! فکر نکنيد قراره بدون قانون بازی کنيد، ولي قوانين اصل نيستن! دور روز پيش يه سناريو راه انداختم... اصلا آمادگي نداشتم و به هيچ عنوان سناريو آماده نکرده بودم! تنها چيزی که جلوی رووم بود يه نقشه از يه دهکده کوچيک بود که کنار دهکده يه برج بود! به طور خودکار برج شد مکان جادوگر بدجنس و به خودم گفتم در برابر پا فشاری دو بازيکني که دارم يه سناريو ساده و جمع و جوور راه مي اندازم! سناريو که راه افتاد، اين دو بازيکن چنان وارد نقش خودشون شدن که از طرفي جسارت و از طرف ديگه ترس روی چهره هاشون ظاهر بود... خلاصه اينکه کلا چهار بار تاس ريختن! سناريو به خودی خود چنان قوی و محکم شد که قرار شد که دنباله آن نوشته بشه و اصلا بهتون بگم که در حد يک compagne بلند مدت جا دارد!!! باور کنيد تمام شب داشتيم در مورد سناريو حرف مي زديم و در مورد اتفاقات!!! من خودم باورم نميشد که اينقدر از سناريو خوششان آمده باشد! اينقدر گفتن، که مجبور شدم اعتراف کنم که اصلا سناريو آماده نداشتم!!! و به هزار قول و جوون من و جوون تو ازم دنباله سناريو خواستن! همه اين حرفها برای اينه که بدونين که قوانين و سناريو اصلا مهم نيستن! اصلا نقش خدا بودن Game Master خيلي سريع در برابر نقشها محو ميشه و در اين موقعيتهاست که تازه GM از کاری که داره انجام ميده لذت ميبره! من خودم تمامي سناريوهايي که به ياد دارم و در خاطرم موونده اوونايي بوده که توش رل بازی کردن و باور کنيد که اين چند وقته اين همه سناريو راه انداختم حتي يادم نيست کجای سناريو ايست خورده و اگر قرار باشه دنبال سناريو رو بگيرم اصلا يادم نمياد چيکار بايد بکنم! سناريو رو بازيکنان سناريو مي کنن و لذت GM موقعيه که هزار نقش بازی ميکنه و نه تنبيه و مجازات! Labels: Gameplay Tips |